سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی: غزه، طرح آتشبسی تازه (یادداشت روز) در موضوع جنگ
 
کاریکاتور| چراغ سبز آمریکا به اسرائیل برای تداوم حملات به غزه!

«نشریه گلوبال تایمز» با انتشار کاریکاتوری تحت عنوان «کمک به جنگ»، ایالات متحده را در حالی به تصویر کشیده که با خیالی آسوده در حال ارسال کمک نظامی به اسرائیل است و حملات علیه نوار غزه همچنان ادامه دارد.

با گذشت دو هفته از تصویب اولین قطعنامه آتش‌بس در شورای امنیت سازمان ملل، حملات اسرائیل به غزه با شدت ادامه دارد و البته کمک نظامی آمریکا به تل آویو نیز که به مثابه چراغ سبز برای تداوم حملات است، متوقف نشده است.

با وجود این که دولت «جو بایدن» سعی کرده تا اسرائیل را برای ورود کمک‌های غذایی بیشتر به نوار محاصره‌شده غزه تحت فشار قرار ‌دهد و تاکنون با طرح‌های اسرائیل برای حمله به شهر رفح در جنوب غزه به عنوان آخرین پناه‌گاه آوارگان فلسطینی مقاومت کرده، اما کمک‌های نظامی واشنگتن به اسرائیل دست نخورده باقی مانده است.

دولت بایدن در ماه دسامبر، با فروش نزدیک به 14 هزار گلوله تانک و تجهیزات آن به اسرائیل به ارزش بیش از 106 میلیون دلار و فروش گلوله‌های 155 میلی‌متری توپخانه و تجهیزات مربوطه به ارزش بیش از 147 میلیون دلار موافقت کرد.

به رغم ادعای نگرانی واشنگتن از حمله نظامی احتمالی اسرائیل به منطقه رفح در جنوب غزه که می‌تواند جان صدها هزار غیرنظامی فلسطینی را به خطر اندازد، دولت  بایدن رئیس در روزهای اخیر بی سر و صدا با اختصاص میلیاردها دلار کمک نظامی به اسرائیل که شامل بمب و جنگنده می‌شود، موافقت کرده است.

اسرائیل از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون بیش از هر کشور دیگری از کمک نظامی ایالات متحده بهره‌مند بوده است.

 

  • 2024
  • 04/07
  • 10:48:55
  • GMT+08:00
  • /
 
در موضوع جنگ غزه دوباره از «آتش‌بس» صحبت به میان می‌آید. هیئت امنیتی اسرائیل به دوحه رفته؛ رفت‌وآمدهایی به قاهره صورت گرفته است؛ رئیس‌جمهور آمریکا از ضرورت برقراری آتش‌بس صحبت کرده و رئیس‌جمهور فرانسه تهدید کرده است اگر آتش‌بس برقرار نگردد، تا سه ماه دیگر کشور فلسطین را به‌رسمت خواهد شناخت. همزمان طی نزدیک به دو هفته و به‌خصوص در روزهای اخیر، بر آمار حملات مقاومت غزه به نیروهای نظامی رژیم غاصب در این باریکه تا بیش از 300 درصد افزوده شده، مجموعه این خبرها بار دیگر این واقعیت را برملا کرده است که رژیم اسرائیل با جنگ نمی‌تواند به اهداف اعلام‌شده خود برسد. در خصوص مجموعه این تحولات و نتایج آن نکات زیر به نظر می‌رسند: 
1- جنگ غزه در نوزدهمین ماه خود قرار دارد و عنوان طولانی‌ترین جنگ رژیم غاصب پیدا کرده است. در این جنگ، جنایت به اوج خود رسیده است. کشته شدن نزدیک به 60 هزار نفر و زخمی شدن نزدیک به 200 هزار نفر طی این دوره 19 ماهه واقعاً وحشتناک است و به عیان از دست‌ باز رژیم اسرئیل در جنایت خبر می‌دهد. یک صدم این جنایات اگر علیه یک جمعیت اروپایی در این قاره رخ می‌داد، حتماً دولت‌های انگلیس، فرانسه و آلمان با همه ظرفیت نظامی برای توقف جنایت وارد می‌شدند، ولی آنچه در این 19 ماه در واکنش به جنایات رژیم اسرائیل علیه غزه از سوی دولت‌های مختلف دنیا و به‌خصوص کشورهایی که داعیه حقوق بشری دارند مشاهد شد، مأیوس‌کننده بوده است. این همه بی‌اعتنایی برای چیست؟ برای آن است که یک طرف آن دولتی دست‌نشانده و طرف دیگری مردمی مسلمان هستند. در این جنگ، مقاومت مردمی بی‌دفاع هم استمرار پیدا کرده است. خود این موضوع از تغییر محسوس معادله خبر می‌دهد. اینکه یک جمعیت با حداقل امکانات اجازه ندهد اهداف دشمنی به‌شدت مسلح محقق گردد، 
یک معادله جدید است و اینکه سلاح نتواند فصل‌الخطاب یک جنگ بزرگ باشد، یک نامعادله مهم به حساب می‌آید. بسیاری از متفکران رژیم اسرائیل طی ماه‌های اخیر بر این که اسرائیل نمی‌تواند با قدرت ارتش، اهداف خود را محقق گرداند، تأکید کرده‌اند. 
2- تاب‌آوری مقاومت و مردم غزه در این 19 ماه، بسیاری از قواعد داخلی و خارجی جنگ را تغییر داده است. نکوهش رژیم اسرائیل و حامیان آن امروز جهانی شده است، طرح‌های حمایت از بقاء اسرائیل به حاشیه رفته‌اند و نتانیاهو روز یکشنبه اذعان کرد امتناع از به‌رسمیت شناختن اسرائیل در 100 سال اخیر بهبود پیدا نکرده و عادی‌سازی از همیشه غیرممکن‌تر شده است. اروپایی‌ها و کشورهای عربی‌ وفادار توافق‌های پنهانی با رژیم اسرائیل به تل‌آویو گفته‌اند بدون بازگشت تل‌آویو به عقب، هیچ تفاهمی با آن صورت نمی‌گیرد. همزمان با این موضوع، توسعه روابط محیط منطقه‌ای و بین‌المللی با بزرگ‌ترین دشمن اسرائیل ـ ایران ـ شکل جدی و عملیاتی به خود گرفته است. روابط اقتصادی ایران با چین، روسیه و هند در فضای صعود قرار دارد و مذاکرات غیرمستقیم مسقط میان هیئت‌های ایران و‌ آمریکا اگرچه هنوز رازآلود است، اما به هر حال از قرار گرفتن ایران در موقعیت بهتر خبر می‌دهد. در این فضا هر چه صدای ابلهانه مقامات اسرائیل علیه ایران بلندتر می‌شود، بیشتر مورد نکوهش جهانی قرار می‌گیرند. همه می‌‌دانند پس از 25 سال جنگ بی‌حاصل و خسارت‌بار، هیچ کشوری رغبتی به آغاز شدن یک درگیری جدید ندارد. از این‌رو عملی شدن تهدیداتی که بوی جنگ می‌دهند، غیرقابل باورتر شده‌اند. و لذا وقتی نتانیاهو می‌گوید، غنی‌سازی در ایران را نمی‌پذیرد و آماده حمله به تأسیسات آن است، دنیا آن را جدی نمی‌گیرد و عبارات او به کاریکاتور یا همان نقاشی اغراق شده تبدیل می‌شوند. هیچ کشوری باور ندارد رژیم اسرائیل جرأت حمله به ایران را دارد و نیز هیچ کشوری وجود ندارد که خود را از تبعات یک جنگ جدید مصون ببیند. بنابراین واضح است که استفاده اسرائیل از ادبیات جنگ با توسل به جنگ تفاوت اساسی دارد. در یک جمله، مقاومت در غزه، لبنان، عراق، یمن و در ایران هم قدرت تهاجمی و هم‌ تاب‌آوری در برابر فشار را تجربه کرده است. پس با حربه عملیات نظامی نمی‌توان چیزی به آن تحمیل نمود. 
3- بلند شدن صداها در منطقه و بین‌الملل و تمرکز آن روی توافق بر سر طرح جدید مبتنی بر توقف جنگ غزه، به خوبی از بن‌بست جنگ حکایت می‌کند. رژیم اسرائیل پس از پایان مرحله اول آتش‌بس توافق شده، عملاً آن را کنار گذاشت و دوباره ادبیات تهاجمی را در پیش گرفت و برای معتبر دیده شدن، دور جدیدی از جنایت را آغاز نمود اما علی‌رغم آنکه در دور جدید هم خسارات متوجه طرف فلسطینی گردید، اما باز کار پیش نرفت. حماس مدتی به حساب اینکه طرف‌‌های تضمین‌کننده آتش‌بس یعنی دولت آمریکا و محور عربی، اسرائیل را وادار به ادامه آتش‌بس خواهند کرد، از واکنش نظامی به اقدامات تروریستی رژیم اسرائیل خودداری کرد. حتی در یک مرحله یک اسیر دوتابعیتی آمریکا را به همراه پیکر چهار نیروی دیگر آن آزاد کرد به این امید که آمریکا مانع اخلال در مراحل دوم و سوم آتش‌بس می‌شود، اما علی‌رغم آنکه مقامات آمریکایی وعده‌ای به ظاهر مستحکم داده بودند، در عمل اقدامی برای اجرائی شدن مراحل دوم و سوم آتش‌بس صورت ندادند. حماس پس از آنکه از روند فعلی مأیوس گردید، عملیات‌های خود علیه ماشین جنگی رژیم و نیروهای متجاوز آن از سر گرفت و در این مسیر بر تعداد کشته‌های رژیم افزوده شد و به موازات آن، فشار از جبهه داخلی هم
بر روی نتانیاهو زیاد گردید. 
حسب بعضی گزارش‌ها، نتانیاهو پس از آنکه ترامپ به ریاست‌جمهوری انتخاب گردید، در جریان ملاقات با او فرصتی چند هفتگی خواست و این فرصت به او داده شد. اما علی‌رغم آن اسرائیل نتوانست روند را به گونه‌ای تنظیم کند که به تحقق ایده نتانیاهو یعنی «پایان افتخارآمیز جنگ» منجر گردد. به همین جهت گفته شده، در جریان دیدار دوم نتانیاهو با ترامپ که پس از روی کار آمدن او صورت گرفت، رئیس‌جمهور آمریکا به طرف اسرائیلی یادآور گردید زمان به پایان رسیده و این پرونده باید بسته شود. البته ترامپ در همان جلسه بر ضرورت تداوم اقدامات امنیتی ـ ترور ـ علیه مقاومت تأکید کرد و رژیم اسرائیل هم در همین راستا به‌طور پیاپی دست به اقداماتی تروریستی علیه مقاومت غزه و فراتر از آن زده است. یک روایت دیگر بیانگر آن است که ترامپ در این ملاقات برای مداخلات دولت اسرائیل شعاعی تعیین کرده که کشورهای مصر، اردن، لبنان و سوریه را شامل می‌شود اما از هرگونه مداخله در فراتر از آن پرهیز داده است. 
4- همزمان با این تحولات، رژیم اسرائیل از طریق یک لابی قدرتمند یهودی در هیئت حاکمه آمریکا تلاش کرده است تا تضمینی برای دیده شدن منافع رژیم در هر تنظیم معادلات منطقه‌ای درنظر گرفته شود و به این منظور مایکل والتز مشاور امنیت ملی، پیت هگست وزیر دفاع، شان‌دافی وزیر حمل‌ونقل، اسکات بسنت وزیر خزانه‌داری، مورگان ارتگاس معاون ویتکاف، تامی بروس سخنگوی وزارت خارجه، 
جان رتکلیف رئیس CIA، دن بانجینو معاون اف‌بی‌آی، الکس فایفر معاون ارشد ارتباطات کاخ سفید، سباستین گورکا دستیار ویژه رئیس‌جمهور و مایک ‌هاکبی سفیر آمریکا در رژیم اسرائیل، فشارهای زیادی به ترامپ وارد کرده‌اند. خود این موضوع بیانگر سطحی از اخلال در روابط سیستماتیک آمریکا و رژیم اسرائیل است که عامل اصلی آن هم ایران می‌باشد. این روند هم به اسرائیل می‌گوید آمریکا نمی‌تواند در ایده جنگ علیه ایران به جمع‌بندی برسد و این در حالی است که اسرائیل هنوز قادر نیست، وارد اقدام بدون پشتوانه نظامی علیه ایران گردد. اسرائیل حتی قادر نیست دوباره به جنگی فکر کند که یک جنبه آن تکرار «وحدت ساحات» باشد. 
5- درخواست آتش‌بس از سوی مقاومت و همراهی جهانی و منطقه‌ای با این درخواست و در صورتی که رژیم اسرائیل به آن تمکین کند، علامت پذیرش یک تحول مهم در پرونده غزه و فلسطین می‌باشد که فقط به جنبه نظامی محدود نیست. 
حماس در روند فعلی دو حرف اساسی را مطرح کرده است؛ جنگ متوقف شود و اداره غزه توسط تیمی تکنوکرات ـ فن‌سالار ـ که مورد حمایت طرف‌های فلسطینی ـ و به‌طور خاص فتح ـ هم باشد، صورت گیرد. توقف جنگ در دالان توافق، اسرائیل را با آشفتگی بیشتر درونی مواجه می‌کند چرا که پایان جنگ با چنین فرمولی، اسرائیل را به‌شدت تحقیر می‌نماید و توانمندی‌های نظامی و امنیتی اسرائیل به این دلیل که علی‌رغم صرف هزینه‌های هنگفت، قادر به تحقق مستقیم اهداف رژیم نشده‌اند را به چالش می‌کشاند و دیگران را در زدن ضربه‌های مشابه 7 اکتبر
به آن تحریک می‌کند. بحث از روی کار آمدن یک دولت توافقی یا کمیته توافقی تکنوکرات هم باز یک ضربه به سیاست اسرائیل است چرا که با پیاده شدن این ایده، حماس نه فقط سلطه خود بر غزه را حفظ می‌کند، بلکه قادر به بسط آن به کرانه باختری نیز می‌باشد. 
 سعدالله زارعی

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 04/2/9ساعــت 11:10 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:نیویورکتایمز: ترامپ در حال غرق شدن در باتلاق یمن است
 
 
سرویس خارجی-
همزمان با تداوم حملات ارتش یمن علیه اهدافی در سرزمین‌های اشغالی روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز در گزارشی تاکید کرده است ترامپ در حال غرق شدن در باتلاق یمن است.
حملات دلاورمردان یمنی علیه رژیم صهیونیستی و ناوهای جنگی آمریکا علی‌رغم همه وحشی‌گری‌های آمریکا در حملات نظامی خود علیه غیرنظامیان یمنی همچنان ادامه دارد. یمن به صراحت اعلام کرده است که تا زمان توقف جنگ غزه به این حملات ادامه خواهد داد. آنها در دور جدید حملات خود نیز بار دیگر پایگاه هوائی «نواتیم» ارتش صهیونیستی را هدف حمله موشکی خود قرار دادند. «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن دیروز صبح در بیانیه‌ای در همین زمینه اعلام کرد که در حمایت از ملت مظلوم فلسطین و محکومیت نسل‌کشی مردم غزه توسط رژیم صهیونیستی، یگان موشکی نیروهای مسلح یمن پایگاه هوائی «نواتیم» در منطقه النقب در جنوب سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار داد. به گفته وی این عملیات با موشک بالستیک فراصوت و با موفقیت انجام شد. یحیی سریع تاکید کرد که نیروهای مسلح یمن به افزایش قدرت نظامی خود و پشتیبانی از مردم غزه ادامه خواهد داد و این عملیات تا زمان توقف جنگ غزه و پایان محاصره این منطقه، متوقف نخواهد شد. همزمان با این حمله منابع خبر گزارش دادند که آژیرهای خطر در مناطق مختلف سرزمین‌های اشغالی به صدا درآمده است. نیروهای مسلح یمن روز شنبه نیز اعلام کرده بود که پایگاه نواتیم را هدف حمله موشکی قرار داده‌اند.
آمریکای مستأصل
طی روزهای گذشته رسانه‌ها و اندیشکده‌های زیادی به‌صراحت اعلام کرده‌اند که آمریکا در دریای سرخ نبرد را به جنگجویان صندل‌پوش یمنی باخته است، جنگی که به نوشته این رسانه‌ها بعد از جنگ جهانی دوم برای نیروی دریایی آمریکا بی‌سابقه بوده است. کارشناسان غربی بر این باور هستند که یمن آمریکا را در دریای سرخ کیش و مات کرده است و مثل مصری‌ها در دهه 60 میلادی‌، سعودی‌ها در دهه اخیر، آمریکایی‌ها هم در باتلاق خودساخته یمن در مقابل مبارزانی که تنها به نیروی ایمان خود متکی هستند، گیر افتاده و دست‌وپا می‌زنند. روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز هم در گزارشی با انتقاد از سیاست‌های دولت آمریکا نسبت به جنگ‌افروزی در یمن تصریح کرده است که این جنگ منابع آمریکا را به فرسایش می‌کشاند و با اهداف اعلام شده این کشور مبنی بر تمرکز استراتژی در مقابل چین و منطقه اقیانوس آرام در تناقض است، علاوه‌بر اینکه تاکنون نتوانسته اهداف موردنظر خود را محقق سازد.
به گزارش مهر نیویورک‌تایمز می‌افزاید: ترامپ در حالی به ریاست‌جمهوری رسید که وعده توقف جنگ‌های پرهزینه و مستمر در خاورمیانه را داده بود، اما سه ماه پس از ریاست‌جمهوری، خود را در عملیات جدید و فراگیری دید که دولت‌های گذشته را کلافه کرده بود. این گزارش می‌افزاید که وزیر دفاع آمریکا روند جنگی را دنبال می‌کند که واشنگتن تاکنون نتوانسته از طریق آن دریانوردی را در آبراهه ارتباطی اقیانوس هند و دریای مدیترانه و کانال سوئز عادی کند و به این ترتیب دولت ترامپ وارد دور باطل و پرهزینه‌ای شده است که می‌تواند باعث افزایش تنش در منطقه شده و خروج نیروهای آمریکایی را روز‌به‌روز مشکل‌تر سازد. این گزارش با اشاره به اینکه هزینه خسارت‌های وارد شده به ناوهای هواپیمابر آمریکایی و هزینه‌های راه‌اندازی هر کدام از این ناوها روزانه بالغ بر 6 و نیم میلیارد دلار است، تصریح کرد که بمب‌افکن‌های بی‌2 آمریکایی نیز برای هر ساعت پرواز بالغ بر 90هزار دلار هزینه به جای می‌گذارد. بمب‌هایی که این جنگنده‌ها و دیگر پهپادها و جنگنده‌های آمریکایی طی یک ماه اول از جنگ روی مردم یمن فرو ریختند، بالغ بر 250میلیون دلار هزینه به جای گذاشته است. این گزارش می‌افزاید که هزینه موشک‌های رهگیر و ضد موشک استفاده شده علیه حملات یمنی‌ها نیز 2میلیون دلار برای هر موشک است تا شاید بتواند جلوی عملیات موشکی و پهپادی یمنی‌ها که هر کدام از آنها کمتر از چندهزار دلار برای نیروهای مسلح یمن هزینه برداشته را بگیرد. این روزنامه با استناد به گزارش کنگره آمریکا می‌افزاید که به این ترتیب به نظر می‌رسد هزینه عملیات نظامی آمریکا در یمن به عنوان فقیرترین دولت خاورمیانه بالغ بر 2میلیارد دلار بوده است.
این گزارش می‌افزاید که یمنی‌ها تنها طی مارس(فروردین) گذشته 6 هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی را ساقط کرده‌اند و صدها حمله هوائی به اهداف آمریکایی انجام داده و خلبانان آمریکایی را در انجام حملات خود به مخاطره انداخته‌اند. حملات صورت‌گرفته در منطقه باعث افزایش هزینه‌های حمل‌ونقل شده و بیشتر شرکت‌های ترابری در دنیا، مسیر کشتیرانی خود را تغییر داده و کشتی‌های خود را از جنوب آفریقا حرکت می‌دهند. این گزارش با اشاره به اینکه تنها 12درصد از حمل‌ونقل دریایی و تجارت جهانی از این آبراهه عبور می‌کند، می‌افزاید که آیا هزینه کردن چند میلیارد دلار و به خطر انداختن جان آمریکایی‌ها و ریسک آمادگی‌های نظامی در مناطق بیشتر، برای تغییر این شرایط عاقلانه است؟ نیویورک‌تایمز بازگرداندن شرایط عادی به دریای سرخ را بدون توقف نفوذ نیروهای مسلح یمن در ساحل غربی این کشور غیرممکن دانست و تاکید کرد «که سعودی‌ها طی 7 سال گذشته بیش از 25هزار حمله به یمن انجام داده‌اند که باعث کشته شدن 377هزار یمنی شده است، اما انصار‌الله در تمام این مدت کنترل خود بر بخش‌های ساحلی را حفظ کرده است.» این روزنامه آمریکایی می‌افزاید که ترامپ نیز مانند دیگر رؤسای‌جمهور آمریکا، تصور اشتباهی در مورد برتری قاطع نظامی آمریکا داشته و در سایه ناتوانی نیروهای نظامی این کشور از سرکوب یمن در حملات هوایی، احتمالاً موقعیتی شکست‌خورده خواهد داشت که باعث عقب‌نشینی از این جنگ یا تلاش برای گسترش تنش می‌شود.
بن‌‌‌بست ترامپ در یمن
شبکه تلویزیونی الجزیره هم در وب‌سایت خود در راستای گزارش نیویورک‌تایمز نوشته است: تحلیلگران بر این باورند که دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا در برخورد با انصارالله یمن به بن‌بست خورده است و احتمالاً به آرام کردن اوضاع قبل از سفر منطقه‌ای خود روی خواهد آورد. به گزارش ایرنا به نقل از الجزیره پس از حدود 6 هفته از حملات گسترده آمریکا به مناطق و شهرهای تحت کنترل انصارالله یمن، همچنان انصارالله به عملیات خود در دریای سرخ و علیه اهداف اسرائیلی ادامه داده و توقف این حملات را منوط به جنگ اسرائیل علیه غزه منوط کرده است. «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن از حملات به ناوگان دریایی آمریکا به ویژه ناو« یواس‌اس ترومن» در شمال دریای سرخ خبر داده و در مقابل جنگنده‌های آمریکایی نیز شنبه‌شب بندر نفتی «راس عیسی» در استان الحدیده را بمباران کردند.
«لقاء مکی» تحلیلگر ارشد مرکز مطالعات الجزیره در این‌باره گفت: آمریکا در حملات خود به انصارالله شکست سختی خورده است، زیرا او اعلام کرد که توان ورود به مرحله دوم را ندارد و به دنبال یافتن جایگزین یعنی توقف حملات نظامی علیه حوثی‌هایی است که در سایه این شکست آمریکا موفق عمل کرده‌اند. «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا به بن‌بست خورده است و مشخص شده که سقف تعیین‌شده او درباره حوثی‌ها غیرواقعی است. ایالات‌متحده با وجود توان نظامی خود در یمن عاجز شده زیرا با یک گروه می‌جنگد نه کشور. این تحلیلگر ارشد مرکز مطالعات الجزیره احتمال داد که قبل از سفر ترامپ به منطقه، آتش‌بس در غزه اعلام شود تا انصارالله حملاتش را متوقف کند به ویژه که آنها توقف حملات خود را منوط به توقف جنگ غزه و توقف حملات آمریکا دانسته‌اند. سرتیپ «الیاس حنا» کارشناس امور نظامی و راهبردی نیز در این‌باره گفت: باتوجه به ناتوانی واشنگتن در تحقق اهدافش علیه حوثی‌ها، فشاری که آمریکا بر «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیتی برای ورود کمک‌ها به غزه وارد می‌کند در راستای راضی کردن حوثی‌ها برای توقف حملات‌شان در دریای سرخ و علیه اهداف اسرائیلی است. ضمن آنکه سفر قریب‌الوقوع ترامپ به منطقه مستلزم آرام‌سازی اوضاع است زیرا امکان ندارد رئیس‌جمهور آمریکا به منطقه سفر کنند و حملات موشکی حوثی‌ها ادامه داشته باشد. الجزیره در ادامه گزارش خود می‌افزاید: برخی گزارش‌ها حکایت از آن دارد که هزینه حملات هوائی آمریکا به مواضع انصارالله یمن در سه هفته اول جنگ حدود یک‌میلیارد دلار بوده است.

+ نوشته شـــده در دوشنبه 04/2/8ساعــت 10:6 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: این پیامها نباید بیپاسخ بمانند! (یادداشت روز) 1-

 

سفیر آمریکا در اتریش: ترامپ از مذاکره با ایران استقبال می‌کند / سفیر آمریکا در اتریش در گفت‌وگو با یک از روزنامه‌های این کشور ضمن حمایت کامل از مواضع کشورش درباره توافق هسته‌ای با ایران و روابط با کشورهای اروپایی در عین حال گفت که رئیس‌جمهور این کشور از مذاکره با ایران استقبال می‌کند.

کاریکاتور/ استقبال ترامپ از مذاکره با ایران

1- روز چهارشنبه 20 فروردین و در آستانه دور اول مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا در عمان، وزارت خزانه‌داری آمریکا پنج نهاد و یک شخص را به بهانه فعالیت در صنعت هسته‌ای ایران، تحریم کرد!
وزارت خزانه‌داری آمریکا، روز چهارشنبه 27 فروردین و در آستانه دور دوم مذاکرات غیر‌مستقیم در رُم،
یک پالایشگاه، یک شرکت و چند نفتکش مرتبط با جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرد!
دیروز (سه‌شنبه‌) دوم اردیبهشت ماه و در آستانه دور سوم مذاکرات غیر‌مستقیم در عمان، وزارت خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد که تحریم‌هایی را علیه چند شرکت و مرکز مرتبط با نفت خام و گاز مایع ایران وضع کرده است!
2- بدون کمترین تردیدی باید گفت زنجیره تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، آن‌هم در آستانه دور اول و دوم و اکنون، در آستانه دور سوم مذاکرات حاوی پیام‌ویژه‌ای است و انتخاب تاریخ‌ها نمی‌تواند اتفاقی باشد. این پیام چیست؟! انتظار آن است که تیم مذاکره‌کننده کشورمان مفهوم و منظوری را که آمریکا در پیام‌های یاد شده جاسازی کرده است، کشف کنند و این پیام‌ها را بی‌پاسخ نگذارند. 
3- مکالمه تلفنی دیروز ترامپ با نتانیاهو و توضیحات ترامپ درباره محتوای این گفت‌و‌گو نیز می‌تواند به «رمزگشایی‌» از زنجیره تحریم‌های اخیر کمک کند. ترامپ در‌باره گفت‌و‌گوی تلفنی خود با نتانیاهو گفته است:
«با نخست‌وزیر اسرائیل درباره موضوعات بسیاری از جمله تجارت، ایران و غیره صحبت کردم. این تماس بسیار خوب بود. ما در همه موضوعات و مسائل، هم‌نظر بوده و در یک جبهه هستیم‌»!
4- رمز‌گشایی از پیام‌های چهارگانه آمریکا (تحریم‌های سه‌گانه در آستانه سه دور مذاکرات و گفت‌و‌گوی تلفنی ترامپ و نتانیاهو‌) بر عهده تیم مذاکره‌کننده کشورمان و ستادی است که این تیم را پشتیبانی می‌کند. هوشمندی تیم مذاکره‌کننده کشورمان در مذاکرات عمان و رم درخور تقدیر است و به نوشته «پولیتیکو‌»، درایت و هوشیاری این تیم در مذاکرات عمان و رم به وضوح دیده شده است. تاکید چند‌باره آقای عراقچی که «‌نه دلیلی برای خوشبینی زیاد هست و نه برای بد‌بینی‌» نیز نشانه آن است که نگاه هوشمندانه‌ای به روند مذاکرات دارند. اما، در این میان نکته دیگری نیز هست که نباید نادیده گرفته شود. بخوانید!
5- پیام‌های چهارگانه‌ای که به آن اشاره شد، نشان می‌دهد که آمریکا از اهداف باج‌خواهانه خود دست نکشیده است که اگر این‌گونه نبود، رخدادهای چهارگانه مورد اشاره، آن‌هم دقیقاً در گرماگرم (بخوانید سردا سرد‌) مذاکرات کمترین توجیهی نداشت. مگر نه ‌این ‌که ویتکاف در هر دو دور مذاکرات بر حل مسائل فی‌ما‌بین و رسیدن به یک توافق مرضی‌الطرفین تاکید کرده است؟! اگر این‌گونه است، تحریم‌های زنجیره‌ای و اظهارات ترامپ در مکالمه تلفنی با جلاد خونخوار رژیم صهیونیستی چه توجیهی دارد؟!
6‌-‌ شواهد موجود و تجربه‌های پیشین حکایت از آن دارند که آمریکا برخلاف آنچه ادعا می‌کند درپی توافق مورد قبول جمهوری اسلامی ایران نیست و کماکان بر خوی استکباری و اهداف باج‌خواهانه خود در مقابله با ایران اصرار دارد. اکنون سؤال این است که آمریکا، مذاکره را برای چه می‌خواهد؟! پاسخ این سؤال دشوار نیست و با جرأت می‌توان گفت که آمریکا، مذاکره را برای مذاکره می‌خواهد! و ترامپ درپی آن است که از یکسو، مذاکره با ایران را به عنوان یک امتیاز در کارنامه 100 روزه خود ثبت کند! و از سوی دیگر، باد به غبغب انداخته! و به‌زعم شخصیت خودشیفته خویش اعلام کند که ایران سر‌سخت و سازش‌ناپذیر هم پای میز مذاکره آمده است! و بالاخره، این پیام دروغین را به نیروهای مقاومت منطقه بدهد که جمهوری اسلامی ایران یعنی پرچمدار مقاومت نیز به مذاکره روی آورده است! همین جا باید به درایت و هوشمندی ایران که بر مذاکره غیر‌مستقیم تاکید داشته است، آفرین گفت چرا که در عرف شناخته شده سیاسی، مذاکره غیر‌مستقیم رنگ و بوی بی‌اعتمادی و سمت و سوی تحقیر حریف را در خود دارد.
7- اکنون انتظار آن است - و ضروری نیز هست -‌ که مسئولان محترم کشورمان نیز، پیام‌های مشابهی برای حریف داشته باشند و ماهیت استکباری و خوی وحشی آمریکا در غارت و قتل عام انسان‌ها را فریاد کرده و با صراحت اعلام کنند که برخلاف خواسته حریف، کمترین تغییری در برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای خود نمی‌دهند و در صورت ادامه باج‌خواهی دشمن،خروج از NPT را در دستور کار دارند، و چنانچه دشمن درپی محروم کردن ما از صدور نفت باشد، با استناد به کنوانسیون‌های 1958 ژنو و 1982 جامائیکا که موضوع آن «نظام حقوقی آبراه‌های بین‌المللی و حق عبور کشتی‌هاست»‌، تنگه‌هرمز را به روی تمامی کشتی‌های نفتکش و حتی کشتی‌های حامل کالای تجاری و تسلیحاتی دشمن می‌بندیم. دلیلی  ندارد که کشورهای متخاصم از تنگه‌‌ای که در آب‌های سرزمینی کشورمان قرار دارد اجازه عبور داشته باشند. این حق مسلم و قانونی ایران است که به کشتی‌های نفتکش و شناورهای حامل کالای تجاری متعلق به کشورهای متخاصم اجازه عبور از تنگه هرمز را ندهد. و در همان حال اعلام کنیم که  اگر دست به حمله‌ای بزند، پایگاه‌ها و منافع آنها را به نابودی
می‌کشانیم و ... 
نه این که نقش پرچم آمریکا در ورودی فلان دانشکده در دانشگاه تهران ابتدا با موکت پوشانده و سپس با رنگ، محو شود! و یا برخی از غربگرایان در روزنامه‌ها و سایت‌ها و کانال‌های تحت مدیریت خود، با ذوق‌زدگی به سوی دشمن غش کنند! و یا دست‌های مرموز مفسدان اقتصادی با نوسان قیمت‌ها عرصه را بر مردم تنگ کنند! و ...
حسین شریعتمداری

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 04/2/3ساعــت 7:13 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: گزارش خواندنی مرکز مطالعات واشنگتن از بلایی که یمن ب
 
کاریکاتور| دست رد عربستان و امارات بر ائتلاف پوشالی آمریکا علیه یمن

د

 
سرویس خارجی-
مرکز مطالعاتی واشنگتن اذعان کرد که حملات یمنی‌ها به کشتی‌های آمریکایی در منطقه، تحرکات نظامی این کشور از اقیانوس هند تا اقیانوس آرام را محدود کرده است.
ارتش یمن، از زمان جنگ غزه، رژیم آپارتاید اسرائیل را تحت محاصره دریایی قرار داده است و کشتی‌های مرتبط با آن و حامیان آن را هدف قرار می‌دهد. به دنبال حملات ارتش یمن علیه کشتی‌ها در دریای سرخ و عرب و حملات هوائی به اراضی اشغالی، آمریکا و انگلیس حملات متجاوزانه‌ای را علیه یمن انجام داده‌اند که از شدت این حملات می‌توان کاری بودن ضربات یمنی‌ها را درک کرد، اما این حملات در منصرف‌کردن یمن از حمایت از فلسطین موفق نشده‌اند.
گزارش خواندنی
جوانب مختلف کاری که یمن کرده است مورد توجه رسانه‌ها و مراکز پژوهشی و... بوده است. در همین صفحه روزنامه نیز بسیاری از آنها منعکس شده است، اما آنچه مرکز مطالعات واشنگتن منتشر کرده است، متفاوت از تمام آنهاست. مرکز مطالعات واشنگتن اعلام کرد: «به دلیل محاصره اعمال‌شده توسط یمن در دریای سرخ، تحرکات نظامی آمریکا در معرض تهدید قرار دارد. یمن مانع توانایی آمریکا برای استقرار نیروهای خود و مدیریت سریع صحنه عملیات می‌شود. 80درصد از تجهیزات دفاعی ایالات‌متحده از طریق کشتی‌های تجاری حمل می‌شود که در معرض حملات یمن قرار دارند. هر محموله‌ای را نمی‌توان با اسکورت مسلح محافظت کرد و حتی کشتی‌های دارای اسکورت گاهی در دریای سرخ مورد حمله قرار گرفته‌اند.»
آن‌طور که «ایسنا» به نقل از این آورده است، «مسیرهای جایگزین مانند رأس‌الرجاءالصالح برای آمریکا یک‌میلیون دلار اضافی برای هر محموله هزینه دارد. تأخیر در تدارکات نظامی به دلیل محاصره توسط یمن، توانایی ارتش آمریکا برای استقرار سریع از اقیانوس هند به اقیانوس آرام را مختل می‌کند. حملات یمن، واشنگتن را وادار می‌کند تا در استراتژی‌های استقرار سریع خود تجدیدنظر کند. گزینه‌های حمل‌ونقل نظامی ایالات‌متحده به دلیل عملیات یمن یا پرهزینه است یا در خطر است. حمل‌ونقل هوائی یک جایگزین گران و محدود برای حمل‌ونقل دریایی است. شرکت اسرائیلی TrukNet و شرکت اماراتی Pure Trans به عنوان حامل زمینی بین امارات و اسرائیل با ظرفیت حمل 350 محموله در روز فعالیت می‌کنند. این دو شرکت از جمله کاندیداهای برتر برای قرارداد با ارتش آمریکا هستند. شبکه حمل‌ونقل دفاعی ایالات‌متحده پیشنهاد ایجاد 300 مرکز لجستیکی برای تنوع بخشیدن به گزینه‌های حمل‌ونقل، از جمله لنگر انداختن در بندر جده را دارد.»
40 حمله هوائی آمریکا
تجاوزات آمریکایی‌ها همچنان ادامه دارد. رسانه‌های یمنی گزارش دادند که جنگنده‌های آمریکایی از شامگاه دوشنبه تا سپیده‌دم دیروز (سه‌شنبه)، سلسله حملات هوائی شدیدی را به تعدادی از استان‌های یمن انجام دادند که حدود 40 حمله را شامل می‌شد و صنعا، مأرب و الحدیده را بمباران کردند. در صنعا، پایتخت، هواپیما‌های آمریکایی 3 حمله به منطقه براش در شرق کوه نقم انجام دادند. همچنین، هواپیما‌های آمریکایی مناطقی در المحجر در روستای هروب در بخش الحصن وابسته به خولان، و براش در بخش سنحان در شرق صنعا را بمباران کردند. در استان مأرب در شمال‌شرق صنعا، بخش مجزر در دو نوبت متوالی هدف 4 حمله هوائی قرار گرفت. در همین حال، رسانه‌های یمنی تأکید کردند که هواپیما‌های آمریکایی بخش‌های العبدیه و صرواح را نیز هدف حمله هوائی قرار دادند. در استان الحدیده در غرب یمن، هواپیما‌های آمریکایی چندین حمله به جزیره کمران انجام دادند که این دهمین حمله از این نوع به این جزیره از 31 مارس (11 فروردین) تاکنون بوده است. جنگنده‌های آمریکایی شدت حملات خود را به بخش التحیتا در همین استان افزایش دادند، به طوری که تعداد حملات از صبح دیروز تا ساعات شام به 25 حمله رسید. فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در بیانیه‌ای شامگاه دوشنبه اعلام کرد که ناو هواپیمابر آمریکایی هری اس.‌ترومن به حملات هوائی شبانه‌روزی خود علیه مواضع یمنی‌ها ادامه می‌دهد. این بیانیه پس از آن منتشر شد که این گروه در واکنش به حملات آمریکا دو ناو هواپیمابر آمریکایی در دریای سرخ را هدف گرفت.
در این‌جا یادآوری این نکته نیز خالی از لطف نیست که چند روز پس از انتشار گزارش‌های متعدد رسانه‌های غربی درباره احتمال انجام حمله زمینی به مناطق تحت کنترل انصارالله در یمن از طریق نیروهای تحت حمایت عربستان و امارات که خود را «دولت قانونی» در این کشور می‌دانند، ملاحظات منطقه‌ای مانع آغاز چنین حمله‌ای شده است. روزنامه «العربی الجدید» در گزارشی نوشته بود: «چندین منبع سیاسی، از جمله شخصیت‌هایی که در مذاکرات جاری شرکت دارند اما به دلیل حساسیت پرونده خواستند نام‌شان فاش نشود، و طی روزهای گذشته فاش کردند که یک تحرک دیپلماتیک فشرده برای جلوگیری از وقوع جنگ تمام‌عیار در یمن در جریان است؛ جنگی که صدای طبل آن شنیده می‌شود.»
ما تصمیمات خود را این‌گونه می‌گیریم!
«محمد البخیتی»، عضو ارشد هیئت سیاسی انصارالله، گفته است: «در یمن، همواره تصمیمات‌مان را بر اساس محاسبات و سنت‌های الهی می‌گیریم و به هیچ‌یک از محاسبات نظامی، مادی و حتی سیاسی توجهی نمی‌کنیم. جبهه آگاهی به هیچ وجه کمتر از جبهه نظامی اهمیت ندارد، بلکه اساس کار است و بنابراین باید از تجربیات یکدیگر به عنوان کشورهای محور مقاومت استفاده کنیم.»

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 04/2/3ساعــت 7:2 صبح تــوسط عباس | نظر
بیمه تعالی:شلیک دقیق یمن به دو ناو هواپیمابر آمریکا و تأسیسات حی
 

ن

کاریکاتور/ شکست سیاست‌های آمریکا در یمن
 
سرویس خارجی-
سخنگوی نیروهای مسلح یمن از حمله ارتش این کشور به 2 هدف حیاتی رژیم آپارتاید اسرائیل و همچنین ناوهای هواپیمابر آمریکایی در دریای سرخ و دریای عرب خبر داد.
در شرایطی که بسیاری از قدرت‌های جهانی، جنگ‌های نیابتی را به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود در غرب آسیا به‌کار می‌گیرند، یمن برخلاف معادلات کلاسیکِ جنگ و صلح، خود را به عنوان بازیگری مستقل و تهاجمی در برابر دو قدرت بزرگ نظامی جهان یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی تثبیت کرده است. اتفاقات اخیر نشان می‌دهد که یمن دیگر صرفاً در موضع دفاعی باقی نمانده، بلکه با ترکیبی از جسارت و نوآوری نظامی، حالا ابتکار میدان را در دست گرفته است. در چنین فضائی، مرزهای بازدارندگی و پاسخگویی در حال بازتعریف‌شدن است؛ جایی که حتی ابرقدرت‌ها باید محاسبات خود را بازنویسی کنند.
سرتیپ «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن اعلام کرد: در واکنش به ادامه تجاوزات اسرائیل به مردم غزه و همچنین حملات اخیر آمریکا به یمن، از جمله حمله مرگبار به صنعا، یگان پهپادی نیروی هوائی یمن، 2 هدف اسرائیلی را مورد حمله قرار داد. نخستین هدف، یک تأسیسات حیاتی در منطقه عسقلان اشغالی بوده که با پهپاد «یافا» هدف قرار گرفته شد و دومین عملیات علیه یک هدف نظامی در منطقه ام‌الرشراش (ایلات) در جنوب فلسطین اشغالی با پهپاد «صماد-1» انجام شد. طبق گزارش «ایسنا» به نقل از شبکه «المسیره»، سخنگوی نیروهای مسلح همچنین از انجام 2 عملیات دیگر علیه ناوهای آمریکایی در منطقه خبر داد. او گفت که در اولین عملیات، ناو هواپیمابر «یواس‌اس ترومن» و کشتی‌های همراه آن در شمال دریای سرخ با 2 موشک کروز و 2 پهپاد هدف قرار گرفتند. در عملیات دوم، ناو «یواس‌اس وینسون» به همراه واحدهای جنگی آن در دریای عرب با سه موشک کروز و چهار پهپاد مورد حمله قرار گرفتند. این عملیات‌ها با موفقیت کامل به اهداف خود دست یافته‌اند و این حملات در پاسخ به ادامه تجاوزات آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام گرفته است. یحیی سریع همچنین گفت که یمن به عملیات‌های نظامی خود علیه رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی و همچنین در آب‌های دریای سرخ و عرب ادامه خواهد داد و هیچ‌گونه حمله هوائی آمریکا نمی‌تواند این مسیر را متوقف کند.
تحریم شرکت‌های نفت آمریکایی
«مهدی المشاط»، رئیس شورای عالی سیاسی یمن، طی نشست شورای دفاع ملی گفت: «توانایی‌های نظامی یمن حتی یک‌درصد هم از حملات آمریکا آسیبی ندیده است. مرکز عملیات انسانی شرکت‌های تسلیحاتی و نفت آمریکا را در لیست تحریم‌های خود قرار خواهد داد.» همچنین «محمد البخیتی»، عضو «دفتر سیاسی انصارالله یمن»، به «المیادین» گفت: «دولت آمریکا از تجربه دولت سابق در ائتلاف دریایی استفاده نکرد. واشنگتن در شکستن اراده یمنی‌ها موفق نشد. آمریکا در اوایل تجاوز ادعا کرد که ملت یمن را هدف قرار نمی‌دهد اما بعداً بندر رأس‌عیسی و الحدیده را هدف قرار داد. این تجاوز در آسیب رساندن به توانمندی‌های نظامی یمن موفق نبوده است. واشنگتن در جنگ خود علیه یمن شکست خورده است. یمن به ارتقای توانایی‌ها و تجهیزات نظامی خود ادامه می‌دهد و غافلگیری‌هایی در آینده نزدیک در سطح نظامی و کیفیت اهداف وجود خواهد داشت. هر ملتی که یک مسئله عادلانه داشته باشد نتیجه آن اختراع در تمام زمینه‌ها از ساخت تجهیزات نظامی تا اداره نبرد است. تصمیم یمن مستقل است و هیچ ارتباطی با هیچ کشوری ندارد. یمنی‌ها نیازهای نظامی خود در داخل از گلوله تا تجهیزات زرهی را خودشان می‌سازند و همچنان در آغاز هستند.»
ادامه تجاوزات آمریکا
منابع خبری یمن از سلسله تجاوزات هوائی آمریکا به غرب یمن و شرق استان صنعا خبر دادند. جنگنده‌های آمریکا یکشنبه‌شب مناطقی از جزیره کمران استان الحدیده را بمباران کردند. همزمان آمریکا در ادامه تجاوزات خود به خاک یمن، شهرستان «الجوبه» استان مأرب واقع در شرق صنعا را بمباران کرد. جنگنده‌های آمریکا یکشنبه‌شب همچنین مناطقی از استان صنعا را هدف حملات خود قرار دادند. همزمان با ادامه تجاوزات آمریکا علیه یمن، هواپیماهای جنگی این کشور بامداد روز دوشنبه چندین شهر یمن را هدف قرار دادند و تلفات غیرنظامی بر جای گذاشتند. پیش از آن، تجاوزات آمریکا همچنین تأسیسات غیرنظامی از جمله یک پروژه بهداشتی در منطقه عصر در منطقه الوحده و محله فروه و بازارروزی در منطقه شعوب را هدف قرار داد که خسارت مادی قابل‌توجهی به منازل و مشاغل شهروندان وارد کرد.
گفتنی است، ادامه روند کنونی حاکی از آن است که تقابل یمن با آمریکا و رژیم صهیونیستی وارد مرحله‌ای تازه از بازتعریف قدرت و اراده سیاسی در سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای شده است. به نظر می‌رسد یمن در حال گشودن صفحه‌ای جدید در هندسه مقاومت است؛ صفحه‌ای که بر پایه معادلات کلاسیکِ هزینه- فایده دشمنان بنا نشده، بلکه بر اساس نظمِ- گفتارِ استقلال، نوآوری بومی، و مشروعیت مردمی طراحی شده است. در این میدان جدید، آنچه تعیین‌کننده خواهد بود نه میزان تسلیحات پیشرفته، بلکه توان مقاومت در برابر فشارها و استمرار در ابتکار عمل است.
ممانعت از حملات اشغالگران و بیرون راندن آنها
خبر دیگر از شاخه دیگر مقاومت است. نماینده حزب‌الله در پارلمان لبنان تأکید کرد که دولت بیروت باید قبل از صحبت درباره استراتژی دفاعی برای حفاظت از حاکمیت این کشور، اولویت‌هایی چون ممانعت از حملات رژیم صهیونیستی، بیرون کردن اشغالگران، آزادی تمامی اسرا و بازسازی ویرانی‌ها را محقق کند. «حسن فضل‌الله»، عضو فراکسیون وفاداری به مقاومت در پارلمان لبنان، دیروز (دوشنبه) در مراسم بزرگداشتی در «عیترون» تأکید کرد: «حزب‌الله موضع شفاف و روشنی دارد، دولت باید قبل از ورود به هرگونه بحثی درباره چارچوب‌های مربوط به چگونگی حفاظت از حاکمیت ملی با به‌کارگیری استراتژی ملی، ابتدا به چند اولویت رسیدگی کند.»

+ نوشته شـــده در سه شنبه 04/2/2ساعــت 6:54 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:بمباران هر روزه یمن از سوی آمریکا شورای دفاع ملی انصا
 آمریکا در تداوم حملات خود به مناطق مختلف یمن این بار طی سلسله حملاتی، صنعا را هدف قرار داده است. همزمان خبر از تشکیل جلسه شورای دفاع ملی یمن در مورد تجاوز نظامی آمریکا به این کشور به گوش می‌رسد.
تشدید حملات نظامی آمریکا به یمن در کنار واکنش‌های سازمان‌یافته‌ای که از سوی صنعاء و نهادهای دفاعی انصارالله مشاهده می‌شود، نشان از گذار جنگ به مرحله‌ای تازه و عمیق‌تر دارد؛ مرحله‌ای که دیگر صرفاً معادله قدرت‌نمایی هوائی یا تحمیل ارعاب نظامی نیست، بلکه شکلی تمام‌عیار از نبرد در برابر دیدگان جامعه جهانی است. یمن امروز دیگر صرفاً یک «هدف بمباران» نیست، بلکه به کنشگری فعال بدل شده که هر روز مقاومتش در برابر «اَبَر قدرت»، سندی برای اثبات ظهور قدرت جوانی در منطقه است. این روند همچنین آزمونی بزرگ برای قدرت بازدارندگی آمریکا در منطقه محسوب می‌شود؛ آنچه واشنگتن سال‌ها با زرادخانه‌های پیشرفته‌اش در پی تثبیتش بود، اکنون زیر باران پهپادها، موشک‌ها و استقامت مردمی در حال فروپاشی است.
قرائن و شواهد حاکی از آن است که جنگ یمن و آمریکا به سمت تشدید شدنِ بیش از پیش حرکت می‌کند و حتی روزنه‌ای هم از کم‌شدن این تنش‌ها مشاهده نمی‌شود. جنگنده‌های آمریکا روز شنبه باز هم طی حملاتی صنعا را هدف قرار دادند. در مجموع، هواپیما‌های جنگی آمریکایی، شنبه شب و بامداد دیروز، بیش از 38 حمله هوائی به استان‌های صنعاء، مأرب، عمران و حدیده انجام داده‌اند که 20 مورد این حملات به مناطق مختلف صنعا، پایتخت یمن، بوده است. به گفته منابع محلی، در حملات هوائی آمریکا به استان‌های صنعاء، عمران و مأرب، تاکنون 3 نفر شهید و 4 نفر زخمی شدند. از طرف دیگر، خبر می‌رسد که جلسه شورای دفاع ملی یمن به ریاست «مهدی المشاط»، رئیس شورای عالی سیاسی این کشور، روز یکشنبه، برگزار شد. شبکه خبری «المسیره» یمن گزارش داد که در این جلسه آخرین تحولات و تجاوزات آمریکا به این کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
نشت مواد سمی به دریای سرخ
خبر دیگر آنکه وزارت کشاورزی یمن با صدور بیانیه‌ای نسبت به خطرات زیست محیطی ناشی از حملات وحشیانه آمریکا علیه بندر رأس‌عیسی واقع در استان الحدیده هشدار داد. به گزارش «مهر» به نقل از «المعلومه»، در این بیانیه آمده است: «بمباران مذکور باعث نابودی انبارها و نشت مواد نفتی و سمی به آب دریای سرخ شده است. این مسئله می‌تواند به یک فاجعه زیست محیطی بیانجامد. موجودات دریایی با نشت این مواد سمی در معرض خطر قرار گرفته‌اند؛ این موجودات دریایی منبع غذایی هزاران خانواده یمنی هستند.» همچنین چند دیپلمات ترکیه‌ای اعلام کردند که یک نفتکش متعلق به این کشور که در بندر رأس‌عیسی در استان الحدیده یمن پهلو گرفته بود، در نتیجه حملات سنگین جنگنده‌های آمریکایی به این بندر دچار آسیب شده است. شبکه خبری «المنار» لبنان نوشت، این منابع دیپلماتیک اعلام کردند: «در حال پیگیری این موضوع در بالاترین سطح هستیم.» 
گفتنی است، جنگنده‌های متجاوز آمریکایی پنجشنبه شب در چهار نوبت منطقه رأس‌عیسی از جمله بندر نفتی رأس‌عیسی در استان الحدیده را هدف قرار دادند که در جریان 74 تَن شهید و 171 تَن دیگر نیز زخمی شدند. «علی حمود الموشکی»، نایب‌رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح، یمن گفته است: «حمله آمریکا به بنادر یمن صفحه سیاهی به تاریخ آکنده از خونریزی آمریکا می‌افزاید.» همچنین «آنتونیو گوترش»، دبیرکل سازمان ملل‌متحد، نگرانی عمیق خود را از این حملات هوائی نیرو‌های آمریکایی ابراز کرده است.
رسانه چینی: آمریکا شکست سختی خورده
سایت چینی «سوهو» در گزارشی نوشت که قدرت نظامی برتر واشنگتن در برابر «ارتش مردمی»‌(یمن) با توانایی‌های محدود، موفق نشد. به قول معروف سگی که گاز می‌گیرد هرگز پارس نمی‌کند. واقعاً قدرتمند صدایش را بلند نمی‌کند. با توجه به قدرت نظامی کنونی آمریکا، از نظر تئوری این امکان وجود دارد که رویارویی با ایران به نفع واشنگتن حل شود. با این حال، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا ابتدا بسیج نیروهای نخبه را برای مقابله با حوثی‌ها انتخاب کرد؛ استراتژیی که در ظاهر معقول به نظر می‌رسد اما رمز و رازهای بسیاری را در پس خود پنهان دارد. آمریکا دارای دو ناو هواپیمابر و گروه‌های ضربتی همراه آن‌ها در منطقه دریای سرخ است که توسط ناوگانی از ناوشکن‌ها و کشتی‌های اسکورت احاطه شده‌اند. علاوه‌بر این، واشنگتن تعداد زیادی از بمب‌افکن‌های رادارگریز 2-B  را از خاک خود منتقل کرده و آن‌ها را در پایگاهی در اقیانوس هند مستقر کرده است. این استقرار گسترده نظامی به وضوح علیه حوثی‌ها است. اما واقعیت، ضربه سختی به آمریکا زده است. با وجود بیش از یک ماه بمباران مداوم هوایی، حوثی‌ها تسلیم نشده‌اند. در عوض هر از چند گاهی حملات متقابلی را انجام می‌دهند. واشنگتن در لحظه مذاکره با تهران ترجیح داد جنگ خود را علیه حوثی‌ها آغاز کند. در حالی که این کار ممکن است شبیه نمایش قدرت برای وادار کردن ایران به پذیرش شرایط مذاکرات و اجتناب از جنگ مستقیم به نظر برسد اما این ترفند آمریکایی که با دقت طراحی شده بود به ثمر ننشست و در نهایت به یک شوخی و نمایش ساختگی تبدیل شد.
در چشم‌اندازی که از تحولات کنونی یمن می‌توان ترسیم کرد، یک حقیقت بیش از هر چیز آشکار است: موازنه قدرت نه بر‌اساس توان تسلیحاتی، بلکه بر محور تاب‌آوری، مشروعیت و درک از منافع شکل می‌گیرد. آمریکا، با وجود هزینه‌های کلان نظامی و حضور گسترده در آب‌های منطقه، در برابر جنبشی ایستاده که نه‌تنها زمین را ترک نکرده، بلکه میدان را به قلب استراتژیک‌ترین معابر تجاری و نظامی کشانده است. مقاومت یمن، اکنون نه یک بحران منطقه‌ای، بلکه به تدریج به نماد ناکارآمدی سلطه‌طلبی غرب بدل شده است؛ و آینده این نبرد، بیش از آنکه به پرتاب بمب و موشک وابسته باشد، به شجاعت ملت‌هایی گره خورده که اراده‌شان را با خون و ایستادگی مهر می‌کنند. و این همان نقطه‌ای است که امید است معادلات کلاسیک قدرت در برابر واقعیت‌های جدیدِ مقاومت از هم بپاشند. جایی که پهپادهای بومیِ یمنی از دل محاصره، پیام اقتدار می‌فرستند و پایتخت‌های دوردست را به تأمل در میزان اثرگذاری‌شان وا‌می‌دارند. یمن امروز، بیش از آنکه در جغرافیا تعریف شود، در ذهن ملت‌ها به‌عنوان الگوی مقاومت زنده است.

+ نوشته شـــده در دوشنبه 04/2/1ساعــت 7:43 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: اقتدار نظامی ایران آمریکا را وادار به مذاکره کرده اس

 

اقتدار نظامی ایران آمریکا را وادار به مذاکره کرده است
!
کاریکاتور/ ما تا آخر ایستاده‌ایم
 
اگر ایران، اقتدار نظامی نداشت، امکان نداشت که اسرائیل و آمریکا از حمله به ایران خودداری کنند و قطعا به ایران حمله کرده بودند.
این تحلیل را خبرگزاری اسپوتنیک منتشر کرد. اسپوتنیک ضمن طرح این سؤال که چرا همه دارند به ایران می‌روند؟، می‌نویسد: هرگونه اقدام نظامی علیه ایران می‌تواند پایان سریع عمر سیاسی ترامپ را هم رقم بزند. اگر ایران اقتدار نظامی میدانی نداشت امکان نداشت که اسرائیل و آمریکا از حمله به ایران خودداری کنند و قطعا به ایران حمله کرده بودند.
شعارهایی مانند اینکه ترامپ به دنبال دیپلماسی است و جلوی اسرائیل را برای حمله به ایران گرفته، فقط به درد ابلهان و خوش‌باوران می‌خورد. تنها چیزی که در میان سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی وجود ندارد، وجدان است. قطعا در صورتی که ادعاهای آنها درباره ایران صحت داشت آنها لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند تا به ایران حمله کنند و برایشان به هیچ وجه مهم نبود که میلیون‌ها غیرنظامی کشته شوند. نتانیاهو افتخار می‌کرد که ایرانی‌ها را قتل عام کند. چه بسا حتی افتخار می‌کرد که کار استرو مردخای را تمام کرده و باقیمانده ایرانی‌ها را قتل عام کرده و در روز پوریم اسرائیلی‌ها نام او را کنار استرو مردخای قرار می‌دادند.
شاید برخی متوجه نباشند اما آنچه امروزه در غزه اتفاق می‌افتد به هیچ وجه ربطی به ماجرای 7 اکتبر ندارد بلکه مرتبط با تفکرات ایدئولوژیک تندروهای یهودی است که باور دارند کارشان ادامه جنگ داوود و جالوت است و باید نسل فلسطینی‌ها را نابود کنند و همین باور در میان آنها نسبت به دیگر ملت‌های این منطقه وجود دارد.
بد نیست دوباره تکرار کنم، اگر اقتدار نظامی میدانی ایران نبود قطعا اسرائیل و آمریکا به دنبال بقیه کار می‌رفتند و نیاز نمی‌دیدند از طریق سیاسی ورود کنند. به قول نتانیاهو چیزی شبیه سناریوی لیبی، یعنی اول با سیاست طرف را خلع سلاح کنند و بعد مانند شغال همه به او حمله کنند. گو اینکه شرایط اقتصادی نابسامان است اما ایرانی‌ها به هیچ وجه اجازه نمی‌دهند سناریوی لیبی در کشورشان پیاده شود و تا لحظه آخر در مقابل پیاده‌سازی چنین سناریویی برای ایران مقاومت خواهند کرد.
به هر حال، امروزه مشاهده می‌کنیم که برعکس اراده اسرائیل، وزیر دفاع عربستان سعودی به ایران می‌آید و نامه دوستی ملک سلمان برای رهبری ایران را با خود می‌آورد. چند هفته قبل‌تر رئیس‌جمهوری آمریکا برای رهبری در ایران نامه می‌نویسد و در کنفرانس علنی با نتانیاهو اعلام می‌کند که می‌خواهد با ایران مذاکره کند و اسرائیل هم قرار است کاری نکند.
ماجرا چیست؟ مگر طبق گفته رسانه‌های همسو با اسرائیل، ایران ضعیف نشده بود، پس چرا همه دارند به ایران می‌آیند؟ واقعیت امر این است که این ادعاها به هیچ وجه صحت ندارد و آنها خودشان به خوبی می‌دانند ایران و متحدانش با اقتدار سر جای خودشان هستند. بله، نمی‌توان انکار کرد که جبهه مقاومت ضربه‌های سنگینی را متحمل شده اما آنهائی که با ساختار تشکیلاتی این جبهه آشنایی دارند به خوبی می‌دانند که جبهه مقاومت، وابسته به افراد نیست که با رفتن افراد از بین برود. شما با یک ساختار تشکیلاتی مواجه هستید و نه با جریان فردگرا.
امروزه هم همه به خوبی می‌دانند ایران چند دهه است که خود را برای روزی که ممکن است آمریکا بخواهد به ایران حمله کند آماده می‌کند، اسرائیل که در این بازی عددی نیست. حتی خود آمریکایی‌ها هم به خوبی می‌دانند که در صورت حمله به ایران آسیب‌پذیر هستند و هزینه این حمله برای آمریکا بسیار سنگین است. بماند که هر حمله‌ای انجام شود این احتمال وجود دارد که هزاران موشک ایرانی بر سر پایگاه‌های آمریکایی و مراکز استراتژیک اسرائیل فرود آید. در واقع دلیل اینکه اینها همه به دنبال ایران افتاده‌اند، همین اقتدار میدانی ایران است.

+ نوشته شـــده در یکشنبه 04/1/31ساعــت 7:32 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: چالش هستهای و پاشنهآشیل آمریکا(یادداشت روز) 1ـ ا

چالش هسته‌ای و پاشنه‌آشیل آمریکا(یادداشت روز)

 

د

1ـ امروز (شنبه 30 فروردین‌ ماه) قرار است دور دوم مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا در رُم، از سر گرفته شود. جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بود که موضوع مذاکرات غیر مستقیم، باید صرفاً هسته‌ای باشد و موضوعاتی نظیر توان نظامی و موشکی کشورمان، حضور ایران در منطقه، میزان و درجه غنی‌سازی اورانیوم و... قابل مذاکره نیست؟! دور اول مذاکره در همین چارچوب انجام شد و 
«‌استیو ویتکاف» معاون و فرستاده ترامپ از این محدوده خارج نشد ولی بعد از پایان دور اول، در مصاحبه با «فاکس نیوز»، ادعاهای پیشین آمریکا که همزمان از سوی 
«جی. دی. ونس» معاون اول ترامپ، وزیر دفاع آمریکا و شخص ترامپ مطرح شده بود را پیش کشیده و گفت: برنامه موشکی ایران هم باید بخشی از موضوع مذاکرات باشد و...!
از آنجا که نماینده آمریکا از چارچوب توافق شده خارج شده است، چنانچه در دور دوم مذاکرات نیز بر اظهارات خود با فاکس نیوز تأکید داشته باشد، ادامه مذاکرات با مانع جدی یعنی عبور حریف از خط قرمز ایران، رو‌به‌رو خواهد شد. 
آقای دکتر عراقچی نیز در نشست مشترک با همتای روسی خود گفته است «تردیدهای جدی نسبت به نیات و انگیزه‌های آمریکا داریم» که احتمالاً با سخنان متفاوت استیو ویتکاف قبل از شروع دور دوم مذاکرات ارتباط داشته است. 
2ـ اوایل اسفند ماه 1381 و بعد از دومین سفر «محمد البرادعی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران، با اشاره به خواسته‌های آژانس که به بهانه‌جوئی شبیه بود و با متن پیمان «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ـ NPT » نیز همخوانی نداشت، طی یادداشتی در کیهان نوشتیم که برنامه هسته‌ای کشورمان، موضوع اصلی چالشی نیست که در این میدان آغاز شده است و با استناد به متن معاهده NPT و اظهارات البرادعی، آورده بودیم که برنامه هسته‌ای کشورمان بهانه‌ای برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. در آن یادداشت با اشاره به ماده 10 پیمان NPT، تنها راه پیش روی را خروج از این پیمان دانسته و تأکید کرده بودیم از آنجا که چالش هسته‌ای فقط یک بهانه است، هرگز به نتیجه نخواهد رسید. 
3- یادداشت آن روز کیهان با اعتراض گسترده مقامات آمریکا، کشورهای اروپا و رسانه‌های غربی رو‌به‌رو شد و در داخل نیز مدعیان اصلاحات شمشیرها را علیه این پیشنهاد کیهان، از رو بستند (این روزها، مراجعه به نمونه‌های یاد شده درس‌آموز و عبرت‌انگیز است). چالش هسته‌ای در ادامه با حضور 3 کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان (تروئیکای اروپایی) دنبال شد. تروئیکای اروپایی بعد از چند دور گفت‌و‌گو با مسئولان ایرانی، پیشنهاد برگزاری نشست نهائی در لندن را پیش کشیدند و قرار شد، ایران مستندات خود که نشان‌دهنده عدم انحراف برنامه هسته‌ای کشورمان از صلح‌آمیز به نظامی (تولید سلاح هسته‌ای) باشد را ارائه کند و تضمین بدهند که این انحراف هرگز صورت نخواهد پذیرفت و در مقابل تروئیکای اروپایی و آژانس نیز چالش پیش آمده را خاتمه یافته اعلام کنند. و اما، در نشست لندن، سه کشور اروپایی اعلام کردند که بهترین تضمین ایران، دست کشیدن از فعالیت هسته‌ای است! 
4- هفته قبل، در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم؛ «آمریکا به خوبی می‌داند که ایران در پی تولید سلاح هسته‌ای نیست (نمی‌خواهد نه آن که نتواند) و جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران فقط بهانه‌ای برای تحریم‌هاست و نه، علت آن. «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» است. او مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی بود و مدت بیست سال نیز در کالج «دیکینسون» آمریکا علوم سیاسی تدریس می‌کرد. فریدمن در پاسخ به خبرنگار روزنامه آمریکایی «یو. اس. ای. تودی» که از وی درباره تنش هسته‌ای میان ایران و آمریکا سئوال کرده بود، می‌گوید؛ مشکل آمریکا با ایران مسئله هسته‌ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست! و بهار عربی را در پی داشته است. فریدمن این نکته را در کتاب «دهه‌ آینده» نیز آورده است». 
5- اظهارات استیو ویتکاف بعد از پایان دور اول مذاکرات غیر مستقیم در عمان، نشان داد که پیشنهاد قبلی او در دور اول، ارزشی بیشتر از یک ترفند پلشت سیاسی نداشته است و آمریکا برخلاف نقابی که روز شنبه بر چهره کشیده بود، کماکان روی پله باج‌خواهی! ایستاده است. از این روی، اگر آمریکا در پی عبور از خطوط قرمز اعلام شده ما باشد، کمترین تردیدی نباید داشت که به اعتراف جرج فریدمن و به گواهی ده‌ها شاهد و سند غیر قابل انکار، چالش هسته‌ای فقط یک بهانه برای مقابله با اقتدار و پیشرفت‌های علمی ایران اسلامی است و چاره کار خروج از پیمان «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ـ NPT» است. 
6- حالا به ماده 10 معاهده NPT نگاه کنید؛ 
«ماده 10 // هر دولتی باید حق داشته باشد در اجرای حاکمیت ملی خود در صورتی که احساس کند موارد فوق‌العاده‌ای در رابطه با موضوعات این پیمان، منافع حیاتی کشورش را به مخاطره انداخته است، از پیمان خارج شود. در این صورت باید سه ماه پیش از خروج، به تمام هم‌پیمانان و شورای امنیت سازمان ملل متحد اطلاع دهد. در چنین اطلاعیه‌ای باید موارد فوق‌العاده‌ای که از نظر آن کشور منافع حیاتی‌اش را به مخاطره انداخته نیز ذکر شود». آیا در چالش هسته‌ای که بیش از دو دهه ادامه داشته است، «منافع حیاتی کشورمان به مخاطره نیفتاده است»؟! اگر پاسخ مثبت است که هست، چرا با استناد به ماده 10 معاهده «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ـ NPT» از این پیمان خارج نمی‌شویم؟! خروجمان قانونی و برگرفته از متن معاهده یاد شده است.
7- فقط نگاه کنید و ببینید پیشنهاد کیهان درباره ضرورت خروج از پیمان NPT در حالی که از سوی کیهان به عنوان یک روزنامه، مطرح شده بود و مسئولان وقت به شدت با آن مخالفت می‌ورزیدند، چه ولوله‌ای در مقامات غربی به راه انداخت؟! فکر می‌کنید چرا؟!... تنها به این علت که خروج ما از NPT، از یکسو، نجات‌گریبان برنامه هسته‌ای کشورمان از چالش تحمیلی و از سوی دیگر پاشنه آشیل آمریکا و متحدانش است. و در این خصوص، روال مذاکرات امروز تعیین‌کننده است.

حسین شریعتمداری

 


+ نوشته شـــده در شنبه 04/1/30ساعــت 11:22 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: گناه نابخشودنی (یادداشت روز) تقریبا یک سال پیش ب
 
   
کاریکاتور | آزادی در ایالات متحده آمریکا!

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ خیزش دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا معترض به جنگ غزه، همچنان ادامه دارد و روز به روز دانشجویان بیشتری به جمع معترضان می‌پیوندند. ایالات متحده آمریکا که مدعی آزادی است(!) دانشجویان معترض را با دستگیر کردنشان کنترل می‌کند. کاریکاتور فوق از کاریکاتوریست روزنامه بین المللی القدس العربی، به این موضوع پرداخته است:

 
تقریبا یک سال پیش بود، چهارشنبه 17‌آوریل 2024 (29 فروردین 1403) 
حوالی ساعت 4 صبح، دانشجویان آرام آرام چادرهای خود را در چمن شرقی محوطه باتلر دانشگاه کلمبیا برپا کردند. چیزی نزدیک به 50 چادر با مرکزیت یک سایبان بزرگ سفید و تابلوهای دست‌نوشته کوچک و بزرگ توجه هر کس را به خود جلب می‌کرد. روی یکی از این تابلوها با حروفی بزرگ نوشته شده بود: «اردوگاه همبستگی با غزه»
آنها پرچین دور زمین را با پرچم‌های فلسطین تزیین و در ورودی زمین چمن، دستورالعمل تجمع مسالمت‌آمیز خود را نصب کردند؛ عکس‌برداری از افراد بدون اجازه آنها، استعمال مواد مخدر و مشروبات الکلی و درگیری با مخالفان ممنوع بود. صحبت با رسانه‌ها نیز فقط بین ساعت 2 تا 4 بعد از ظهر آن هم توسط دانشجویان از پیش تعیین شده، مجاز بود. مطالبه اولیه دانشجویان که از لحظه شروع تجمع بر تعدادشان افزوده می‌شد خیلی ساده و واضح بود. آنها می‌خواستند دانشگاه با شفاف‌سازی امور مالی‌اش نشان دهد با چه شرکت‌ها و نهادهایی همکاری و در آنها سرمایه‌گذاری می‌کند و سپس خواستار قطع روابط مالی و سرمایه‌گذاری دانشگاه با شرکت‌های حامی اسرائیل بودند.
این کوچک‌ترین کاری بود که تعدادی دانشجو فرسنگ‌ها آن طرف‌تر از فلسطین می‌توانستند در حمایت مردم غزه انجام دهند و آن را در چارچوبی بدون خشونت و کاملا آشتی‌جویانه به اجرا گذاشتند. اما همین مطالبه ناچیز با برخورد خشن مسئولان دانشگاه و نیروهای انتظامی و امنیتی آمریکا مواجه شد. بعد از ظهر همان روز «لزلی‌گرینیج» معاون رئیس دانشگاه به دانشجویان حاضر در اردوگاه همبستگی غزه هشدار داد در صورتی که متفرق نشوند؛ تعلیق خواهند شد. صبح روز بعد در 18‌آوریل سه نفر از دانشجویان شاخص حاضر در اردوگاه تعلیق شدند و تنها چند ساعت بعد حدود ساعت یک بعد از ظهر «مینوش شفیق» رئیس دانشگاه از پلیس نیویورک خواست تا با دستگیری معترضان، اردوگاه را جمع کند. ظرف یک ساعت بیش از 
100 دانشجو با یورش پلیس به اردوگاه همبستگی با غزه دستگیر و سپس همه آنها تا مدت نامحدودی از تحصیل تعلیق شدند. این حد نصاب جدیدی در میزان آزادی بیان در آمریکا بود چیزی کمتر از 36 ساعت!
دانشجویان اما با سرکوب پلیس نیویورک تسلیم نشدند؛ آنها اندکی بعد اردوگاه همبستگی با غزه را در چمن‌های غربی محوطه باتلر با چادرها و معترضانی بیشتر اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی تشکیل دادند. حالا دانشجویان دانشگاه کلمبیا الهام‌بخش دیگر دانشگاه‌های آمریکا و حتی اروپا شده بودند و در بیش از 180 دانشگاه جهان تجمعات حمایت از غزه به پیروی از دانشجویان دانشگاه کلمبیا تشکیل شد. دانشجویان جمعه 19‌آوریل 2024 (31 فروردین 1403) با ابتکاری جالب توجه در محل اردوگاه نماز جمعه برپا کردند و سپس نماز شبات یهودیان را در عصر جمعه به جا آوردند تا هر گونه اتهام یهودی‌ستیزی را از خود دور کنند. با گسترده شدن اعتراضات، سرکوب آن نیز به همان اندازه سخت شد. 23‌ آوریل مسئولان دانشگاه، دانشجویان را تهدید کردند که این بار از گارد ملی ارتش نیویورک برای سرکوب و برچیدن اردوگاه آنها استفاده می‌کنند. یک هفته بعد تقریبا همین اتفاق افتاد؛ 
پس از تحصن گروهی از معترضان در ساختمان «همیلتون» و تغییر نام آن به ساختمان «هند» به یاد «هند رجب» کودک شش ساله اهل غزه که خودش و تمام خانواده‌اش به دست ارتش رژیم صهیونیستی کشته شده بودند؛ نیروهای نظامی بار دیگر به درخواست رئیس دانشگاه وارد شدند و دانشگاه کلمبیا شبیه میدان جنگ شد. ده‌ها افسر پلیس شامگاه 30‌ آوریل یک عملیات نظامی تمام عیار را با اسلحه‌های جنگی آماده شلیک، بمب‌های صوتی و نارنجک‌های شوکر آغاز کردند. آنها درها و قفل‌ها را شکستند و با ورود به ساختمان بیش از 
300 نفر دیگر را دستگیر کردند. به گفته دانشجویان، نیروهای پلیس نارنجک‌های شوکر را به سمت آنها پرتاب کردند و هنگام یورش برخی را از بالای پله‌ها به پایین انداختند؛ حتی صدای تیراندازی در داخل ساختمان نیز شنیده شد. تا دو ماه بعد یعنی جولای 2024 نیروهای انتظامی و امنیتی آمریکا حدود 3100 دانشجو را به جرم اعتراض علیه نسل‌کشی اسرائیل در غزه در سراسر این کشور دستگیر کردند.
فقط اندکی از این اتفاقات در هر کشوری به غیر از آمریکا و متحدانش کافی بود تا مقامات واشنگتن مرثیه حقوق‌بشر و آزادی بیان برای آن کشور سر دهند اما در نیویورک نه تنها کسی نگران سرکوب دانشجویان نشد بلکه سه ماه بعد وقتی «مینوش شفیق» از سِمت خود به عنوان رئیس دانشگاه کلمبیا استعفا داد؛ علت کناره‌گیری‌اش نه سرکوب دانشجویان حامی فلسطین که ناتوانی او از برخورد به موقع با آنها و جلوگیری از گسترش اعتراضات‌شان به بهانه یهودی‌ستیزی اعلام شد!
آمریکا اما به همین اندازه از سرکوب دانشجویان اکتفا نکرده است. 
یک سال پس از آن اتفاقات هنوز نهادهای امنیتی آمریکا کوچه به کوچه و خانه به خانه می‌گردند تا دانشجویان معترض را شناسایی، دستگیر و تنبیه کنند. در این فرآیند آنها دانشجویان خارجی را در اولویت قرار داده‌اند تا با لغو روادید دانشجویی آنها و اخراج‌شان از آمریکا چنگ و دندان محکمی به دانشجویان آمریکایی که اکثریت معترضان را تشکیل می‌دادند، نشان دهند.
دسامبر 2024 «مامایان جباته» دانشجوی سال چهارم دانشگاه شیکاگو در داخل خوابگاهش مشغول کار بر روی آخرین مقاله سال تحصیلی‌اش بود که صدای در آمد. با باز شدن در 4 افسر پلیس وارد شدند و عکسی را به «جباته» دادند که او را دو ماه قبل در تظاهرات حامی فلسطین نشان می‌داد. آنها بلافاصله به او دستبند زدند و او را با خود بردند. جباته برای مدت نامعلومی تعلیق و از ورود به دانشگاه منع شد.
اندکی بعد در مارس 2025 مأموران اداره مهاجرت آمریکا «محمود خلیل» یکی از چهره‌های شاخص معترضان دانشگاه کلمبیا را شبانه در نیویورک، مقابل چشم همسر باردارش دستگیر کردند. این در حالی بود که او اقامت دائم آمریکا را داشت. آنها خلیل را ابتدا به نیوجرسی و سپس به لوییزیانا منتقل کردند؛ جایی که با توجه به قوانین فدرالش آسان‌تر می‌توانستند حکم اخراج و یا دیگر محکومیت‌های قضائی برای او صادر کنند. چند روز بعد مأموران دولتی به سراغ «بدر خان سوری» استاد و پژوهشگر فوق دکترای دانشگاه جرج تاون در واشنگتن رفتند. مأموران فدرال اسلحه در دست و نقاب بر چهره، او را در پیش چشم همسر و فرزندانش در ویرجینیا دستگیر و مانند «محمود خلیل» برای تسهیل پرونده‌سازی‌شان به ایالت لوییزیانا منتقل کردند. وزارت امنیت داخلی آمریکا، «بدر خان سوری» را به ارتباط با حماس، انتشار تبلیغات حماس و مطالب ضدیهودی در شبکه‌های اجتماعی متهم کرد اما وکلای او گفتند «خان سوری» تنها به این دلیل بازداشت شد که همسرش اصالتا فلسطینی بود و پانزده سال پیش، پدر همسرش مدتی در دولت حماس در غزه مسئولیت داشته است. «بدر خان سوری» تا روز دستگیری‌اش فقط دو بار پدر همسرش را دیده بود که یکی از آن دفعات برای مراسم خواستگاری بود! یکی از آخرین موارد بازداشت‌های خبرساز، مربوط به «رومیسا اوزترک» دانشجوی دکترای دانشگاه تافتس بود. غروب سه‌شنبه 25 مارس 2025 (5 فروردین 1404) خانم «اوزترک» در حال رفتن به خانه یکی از دوستانش برای صرف افطاری بود که 6 مأمور امنیتی با لباس شخصی و در حالی که صورت خود را می‌پوشاندند او را دوره کردند؛ دستان او را گرفتند و پس از آنکه از پشت به آن دستبند زدند، او را به یک ماشین منتقل کردند. مانند نمونه‌های قبلی «رومیسا اوزترک» نیز در محل اقامتش در سامرویلِ ماساچوست دستگیر شده بود، اما او را به بازداشتگاه مهاجرتی در لوییزیانا بردند. همین اتفاقات و یا شبیه آن برای دیگر دانشجویان معترض در دیگر دانشگاه‌های آمریکا مانند دانشگاه مینه‌سوتا، نیویورک، ییل و... رخ داده است. «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا خطاب به دانشجویان خارجی حامی فلسطین گفت: «ما شما را پیدا خواهیم کرد و اخراج‌تان می‌کنیم.»
دولت آمریکا 400 میلیون دلار کمک مالی فدرال به دانشگاه «کلمبیا» را به بهانه تحقیقات یهودی‌ستیزانه در این دانشگاه کاهش داد. همچنین قوانین تازه‌ای در دانشگاه وضع شد که طی آن تعدادی از افسران پلیس در این دانشگاه مشغول به خدمت می‌شوند و در حالی که دانشگاه مانند کارمندانش مخارج آنها را تأمین می‌کند، این افسران تمام اختیارات و وظایف مأموران پلیس نیویورک از جمله دستگیری افراد را خواهند داشت. دولت آمریکا همچنین پرداخت بودجه 9 میلیارد دلاری دانشگاه «هاروارد» را نیز تا زمان انجام برخی تغییرات در این دانشگاه برای جلوگیری از یهودی‌ستیزی متوقف کرده است. علاوه‌بر این بیش از یک میلیارد دلار از بودجه دانشگاه «کرنل» و 790 میلیون دلار از بودجه دانشگاه «نورث‌وسترن» به بهانه یهودی‌ستیزی مسدود شد و دولت آمریکا ماه گذشته به 60 دانشگاه این کشور هشدار داد در صورت فعالیت‌های یهودی‌ستیزانه با اقدامات انضباطی روبه‌رو خواهند شد.
آمریکا در مسیر باطل خود از اصولش کوتاه نمی‌آید؛ ایجاد شک و تردید در افکار عمومی و زیر سؤال بردن سیاست‌های این کشور در قبال اسرائیل و فلسطین، گناه نابخشودنی‌ای است که حتی نهادی مثل دانشگاه و افرادی مثل اساتید و دانشجویان را با مجازاتی سخت مواجه می‌کند. آیا ما نیز که در سمت درست تاریخ برای حمایت از مردم مظلوم و ستمدیده فلسطین ایستاده‌ایم به همین اندازه نسبت به اصول و افکارعمومی‌مان حساس هستیم؟ آیا مجموعه‌ها و افرادی که مجاهد بزرگ فلسطینی شهید یحیی سنوار را جاسوس رژیم صهیونیستی خواندند، یا با واژگون کردن ماجرای فلسطین، حماس را متجاوز نشان دادند و یا در اوج جنایات نظامیان صهیونیستی در غزه خواستار به رسمیت شناختن اسرائیل شدند؛ به اندازه سهم‌شان در تخریب افکار عمومی و زیر سؤال بردن سیاست اصولی کشور، مجازات می‌شوند؟
سید محمدعماد اعرابی

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 04/1/27ساعــت 7:28 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:موانع داخلی خلع سلاح مقاومت (یادداشت روز) ادبیات
 
کاریکاتور/ ما تا آخر ایستاده‌ایم
 
ادبیات امروز دشمنان در ارتباط با همه اضلاع جبهه مقاومت، «خلع سلاح» است. ترامپ در نامه به جمهوری اسلامی به‌گونه‌ای بر «خلع سلاح مؤثر» تأکید کرده است. در لبنان، فرستاده ویژه آمریکا و جریان وابسته به آن از خلع سلاح حزب‌الله صحبت می‌کنند، در عراق صحبت از انحلال حشدالشعبی و در واقع خلع سلاح مقاومت می‌شود، در سوریه اکثر زیرساخت‌های نظامی آن را زده و عزم خلع سلاح آن را دارند، در غزه از خلع سلاح مقاومت به‌عنوان شرط برقراری آتش‌بس یاد می‌شود، حتی در افغانستان از ضرورت خلع سلاح صحبت به میان آمده و در یمن، آمریکایی‌ها با حملات پیاپی سعی دارند همه زیرساخت‌های نظامی آن را از بین ببرند. جدای از اینکه چنین چیزی ممکن است یا ممکن نیست، اصل طرح این موضوع و اتفاقات پس از آن، قابل بحث جدی است. 
پیش از این مباحث، همه دیده‌ایم که آمریکایی‌ها بر توسعه پایگاه‌های نظامی خود در دنیا و از جمله در منطقه و نیز بر افزایش نیروهای نظامی خود در منطقه و خارج از آن تأکید کرده‌اند. بنابراین اهمیتِ داشتن نیروی نظامی و کاربرد آن در حوزه امنیت ملی و در افق پیشرفت یک کشور، بسیار روشن و بدیهی است، منتهی از منظر نظام استکباری باید این موضوع در انحصار خود آنان قرار داشته باشد و دیگران فقط مخاطب آن قرار بگیرند. بنابراین برای تحکیم مطلق حکمرانی آمریکا، دیگران نباید به هیچ وجه توان مقاومت در برابر آن را داشته باشند. تفاوتی هم در ایدئولوژی‌ها نیست فقط کافی است جغرافیای یک کشور آدرسی از اقتدار و مقاومت آن را نشان دهد؛ این کشور باید مورد حمله قرار بگیرد، توان آن به یغما رود و به یک موجود کاملاً منفعل تبدیل شود، به‌گونه‌ای که در جبین و افق آن هیچ نشانه‌ای از قدرت و استقامت وجود نداشته باشد. نگاهی به سوریه بیندازید، این کشور در این اواخر به‌صورت محدود در مقابل رژیم غاصب اسرائیل دست به اقدامات پدافندی می‌زد، بعد که دولت آن که شهرت مقاومت را یدک می‌کشید، با یک توطئه خارجی و در سایه عدم هوشمندی آن، ساقط شد، مورد آماج حملات شدید زیادی قرار گرفت تا جایی که دو روز پیش، یک آمار معتبر، بیانگر فروپاشی 95 درصد زیرساخت‌های نظامی و امنیتی سوریه است. در ادامه آن، صحبت از تجزیه سوریه و عدم شکل‌گیری دولت مرکزی مقتدر در آن هم، در دستور کار طرف آمریکایی ـ اسرائیلی قرار گرفته است تا هیچ مانعی نه در حال و نه در آینده، در مقابل توسعه‌طلبی و تجاوز رژیم اسرائیل وجود نداشته باشد. این البته سیاست شناخته‌شده غربی‌ها در مواجهه با جهان اسلام می‌باشد. فروپاشی قلمرو عثمانی و جزء‌جزء کردن سرزمین‌های این امپراتوری پهناور برای همین صورت گرفت و ـ حسب اسناد و نیز عملکرد ـ از آن زمان غرب اراده کرده است تا هیچ قدرتی در جهان اسلام شکل نگیرد. این به مرور تبدیل به مهم‌ترین «خط قرمز» غرب در جهان اسلام شده است. اما در طول حدود یک صد سال گذشته، با ملاحظه شرایط، منطقه بالا و پایین شده است. امروز دشمنان به گمان اینکه خویشتنداری واحدهای مقاومت در لبنان و عراق و نیز پاره‌ای خویشتنداری‌های جمهوری اسلامی ناشی از ضعف آن‌ها می‌باشد، فشار دشمن روی خلع سلاح آن‌ها وارد کرده و امید آن نسبت به تحقق چنین وضعیت شومی فزونی گرفته است. 
پس معلوم می‌شود حفظ قدرت کنونی ایران و حفظ قدرت جبهه مقاومت از ضروریات است و باید تا آنجا که ممکن است افزایش پیدا کند. مرور تحولات
 15 سال اخیر یعنی پس از امواجی که از سال 1390 / 2011 در سوریه و عراق و بعضی کشورهای دیگر به راه افتاد، به ما می‌گوید تنها با داشتن قدرت است که می‌توان در برابر امواج بنیان‌کن استعماری و تروریستی جان سالم به‌در برد. این اولین درس این تحولات می‌باشد. اما این تحولات درس مهم دیگری هم دارد و آن توان واقعی مقاومت در منطقه و در تک‌تک کشورهای آن است. در بعضی از کشورها این مقاومت به ساختار و سازمانی شناخته‌شده تبدیل شده است و در بعضی از کشورها علی‌رغم وجود ظرفیت‌ها، این‌ها به فعلیت سازمانی و ساختاری نرسیده‌اند تبدیل این ظرفیت‌ها به ساختارهای منظم کار دشواری نیست، و از آنجا که دشوار نیست موجب نگرانی شدید آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است. 
مثلاً زمانی که با مدیریت «فتحی شقاقی» جهاد اسلامی در سال 1361 در فلسطین شکل گرفت و یا شش سال پس از آن، که با هدایت «شیخ احمد یاسین» جنبش انقلابی حماس در سال 1367 شکل گرفت، این موضوع به اثبات رسید که برخلاف سختی‌هایی که در شکل‌دهی به ارگان‌های کلاسیک نظامی وجود دارد، شکل‌دهی به ساختارهای اجتماعی تا چه اندازه آسان می‌باشد. همین تجربه در یمن هم وجود دارد. همین جریان انقلابی یمن که امروز خارچشم همه دشمنان اسلام شده است، در سال 1382 یعنی همین حدود 22 سال پیش، توان دفاع از نیروهای خود را هم نداشت. ارتش علی عبدالله صالح با بهره‌مندی از همکاری اطلاعاتی قطر توانست در آن سال همه نیروهای انصارالله که آن موقع گروه حوثی‌ها خوانده می‌شدند را در کوه‌های مرّان که به آن پناه برده بودند، به شهادت برساند. امروز همان گروه کوچک نه تنها ارتش‌های علی عبدالله صالح و سلمان بن عبدالعزیز را در فاصله سال‌های 82 تا 88 شکست دادند، در جنگی 8 ساله هم پیروز شده‌اند بلکه در یک سال گذشته به مصاف آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل هم رفته‌اند. 
این نیروهای مقاومت در جای جای منطقه، ضربه را می‌پذیرند و نوعاً در برابر تکنولوژی‌ها و موقعیت‌های ویژه دشمنان قادر به دفاع از خود نیستند، اما در عین حال می‌توانند آن‌چنان ضربه‌ای به دشمنان خود بزنند که برای همیشه فکر غلبه را از سر بیرون کنند. 
حزب‌الله لبنان در یورش مقدماتی جنگ 33 روزه، رژیم اسرائیل را به چالش کشید، پس از آن جنگ شد و مقاومت لبنان بهای این جنگ را در قالب از دست دادن افراد و ابنیه‌ها پرداخت کرد. بعد از شش سال، حزب‌الله وارد جنگی بزرگ‌تر، طولانی‌تر و پیچیده‌تر از جنگ سال 1385 لبنان شد و در نبردی شش تا هفت ساله در خارج از مرزهای لبنان به پیروزی رسید و به وطن خود بازگشت و پنج سال بعد در دفاع از غزه، سینه سپر کرد، در حالی که جراحات وارد شده به حزب‌الله در جنگ سوریه (1397 ـ 1391) چند برابر جراحات آن در جنگ تابستان 1385 بود. زمان زیادی از پایان درگیری‌های حزب‌الله در سوریه نگذشته بود که یک بار دیگر داوطلبانه ورود به جنگ علیه اسرائیل و در دفاع از مظلومان بی‌پناه غزه را پذیرفت. 
جالب این است که حزب‌الله هرگاه وارد یک چالش سخت و سنگین با دشمن خارجی، توأم با هزینه زیاد ‌شده، در پایان آن درگیر چالشی داخلی گردیده است؛ حزب‌الله پس از پیروزی مطلق بر اسرائیل در سال 1379/ 2000، با ترور شدن رفیق حریری، نخست‌وزیر خوشنام لبنان، درگیر فتنه سنگین شد. این فتنه، ارتش سوریه را پس از بیش از 15 سال از حضور رسمی، وادار به ترک لبنان کرد در این زمان، حزب‌الله با صدور یک برگ اتهامی در گوشه رینگ قرار گرفت. بعد از آنکه حزب‌الله با پیروزی تاریخی از جنگ 33 روزه خارج شد، دوباره درگیر فتنه داخلی گردید. لبنان در این مقطع تقریباً به‌طور کامل به دو بخش تقسیم شد و بخش بزرگ‌تر
(14 مارس) طیفی از مخالفان حزب‌الله را در خود جای داده بود که از سوی دولت‌های عربی و غربی حمایت می‌شدند. حزب‌الله بعد از پیروزی در مقابل رژیم اسرائیل در جریان حمله زمینی آن در سال 1403/ 2024، یک بار دیگر درگیر فتنه داخلی گردید که اینک در حال طی کردن این دوره است.
حزب‌الله در همه این مقاطع، در فضای واقعی قدرتمند دیده شده و به قدرت آن اعتراف گردید و در فضای غیرواقعی، ضعیف و حتی خیلی ضعیف دیده شده و قدرت آن انکار گردیده است. اما یک فرد تجربه‌مند می‌داند حزب‌الله یک ارتش کلاسیک نیست که بتواند از نیروهای خود در برابر دشمن محافظت کند؛ بنابراین شهید می‌دهد و با ویرانی ابنیه‌هایش مواجه می‌گردد کمااینکه همواره چنین بوده است. همین ضاحیه در جنوب بیروت که تصاویر تخریب‌های آن، انسان را ناراحت می‌کند، اینک ششمین بار است که چنین وضعی را تجربه می‌نماید. بنابراین نباید با تصاویر به ارزیابی وضع کنونی و افق یک جریان یا یک کشور نشست. قطعاً حزب‌الله پس از جنگ سنگین یک سال و چند ماه اخیر با رژیم اسرائیل، به یک دوره‌ای برای بازیابی موقعیت خود احتیاج دارد؛ این بازیابی در شرایط جنگ‌های گذشته، بین 4 تا 7 سال به‌طول انجامیده است، اما با توجه به قدرت‌نمایی شدیدی که حزب‌الله در پایان جنگ اخیر از خود نشان داد، این دوره از چند سال به چند ماه کاهش یافته است. خبرهای داخلی حزب‌الله بیانگر آن است که بازسازی سازمان حزب‌الله که با حوادث سال گذشته، آسیب جدی دیده بود، به پایان رسیده است. وضعیت نظامی آن کاملاً باز احیا شده و سلاح‌های آن هم به روزآوری گردیده و هم بر آن‌ها و نیز تنوع آنان افزوده شده است. اما این بازسازی در بخش سیاسی به حدی که رفع نگرانی کند، نرسیده است. حزب‌الله با مشارکت در انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و کابینه آن، عملاً هویت لبنانی خود که تحت تأثیر حمایت‌ آن از سوریه و سپس از غزه مورد پرسش قرار می‌گرفت را نشان داد، اما مخالفان داخلی حزب‌الله بیکار نیستند آنان می‌خواهند از دوره فترت حزب‌الله یک فضای دائمی بسازند و بر مبنای آن برای همیشه از دغدغه وجود یک سازمان برتر در لبنان خلاص شوند که البته اگر نیک بنگرند می‌دانند به نفع آنان نیست که چنین قدرت امین میان‌داری تضعیف گردد. 
الان ادبیات حزب‌الله این است که بسیار خوب، آنان‌که از سلاح حزب‌الله و لزوم خلع آن صحبت می‌کنند، بگویند برای مقابله با تجاوزات هر روزه اسرائیل به خاک لبنان چه برنامه‌ای دارند؟ آنان که می‌گویند نیازی به سلاح حزب‌الله نیست، چه راهکار واقعی برای دفاع از امنیت لبنان دارند؟ همین دیروز یکی از اعضای مقاومت در مجلس لبنان اعلام کرد حزب‌الله آماده است در «گفت‌وگوهای ملی» با دولت شرکت کند. سؤال اول حزب‌الله در این گفت‌وگوها این خواهد بود که مقاومت نه، پس چه؟ آیا کسی در لبنان و فراتر از آن برای این سؤال پاسخی قابل قبول دارد؟ برای بازگشت به قاب نظامی در مقابل تجاوزات رژیم اسرائیل، حزب‌الله به این دوره زمانی نیاز دارد، تا وقتی در دفاع از خاک، آسمان و مردم لبنان، حملات به متجاوزان را از سر گرفت، اقدام او مثل همیشه با اجماع بین اقوام مختلف همراه شود. 
همین وضع درباره بقیه اضلاع جبهه مقاومت هم وجود دارد، کسانی که از خلع سلاح مقاومت حرف می‌زنند و یا از آن حمایت می‌کنند، آیا نسخه‌ای قابل قبول در مقابل آن دارند؟ در صورت خلع سلاح مقاومت، چه کسی قرار است از فلسطین و فلسطینی‌ها حمایت نماید؟ در صورت خلع سلاح مقاومت، چه کسی قرار است از توطئه‌هایی که چند بار عراق را به لبه پرتگاه برده و با قدرت مقاومت بازگشته، این کشور را حفظ ‌کند؟ الان با خلع سلاح سوریه، چه کسی قرار است از این کشور در برابر تجاوزات اسرائیل دفاع نماید؟ در افغانستان...؟ در پاکستان...؟ و حتی در ایران...؟ پس راهبرد خلع سلاح مقاومت که امروزه دشمن از آن به‌عنوان یک نسخه قطعی یاد می‌کند، منطقاً، فطرتاً و عملاً در منطقه با مانع خود ملت‌ها مواجه می‌باشد و حتماً به جایی نمی‌رسد. 
سعدالله زارعی

+ نوشته شـــده در یکشنبه 04/1/24ساعــت 10:50 صبح تــوسط عباس | نظر
   1   2      >